محل تبلیغات شما



از راه فراز آمده با هلهله اسفند وقت است که از نو بسرایم غزلی چند در بارش خنیاگر باران بنشینم‏ خالی شوم از دغدغه و حیله و ترفند بی‏ خویش رها باشم از این کنج نفس‏گیر با رقص برون‏ آیم ازین خانه‏ دربند اسفند فراز آمده تا مشعلی از شعر در سینه ‏ی افسرده ‏ام از نو بفروزند تا چند توان خورد ز هرحادثه رودست؟ تا چند توان بود به هر فاجعه پابند؟ اسفند خبر می‏دهد از رویش نوروز از رویش نوروز خبر می‏دهد اسفند اسفند مگو سایه کش فصل بهار است این تهمت بیهوده به این باکره
تو می روی سر این شیشه باز خواهد شد؛ تو می روی شب ما هم دراز خواهد شد. ستاره می چکد از دست روشنت پیداست؛ که خاک پای تو مهر نماز خواهد شد. اگر به خانه ی من آمدی به جای چراغ؛ دو شیشه ناز بیاور نیاز خواهد شد. درخت توت تبر دید، بید شد، لرزید؛ خبر نداشت که پس از مرگ ساز خواهد شد. درخت تاک هم از ابتدا نمی دانست؛ که سربدار شود سرفراز خواهد شد. بگو سپیده بگوید به بامداد خمار؛ شراب خانه خورشید باز خواهد شد.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

medical translate@